دنیا را جای بهتری برای زیستن کنیم (پروژه شادی عالیس)

این وبلاگ پروژه شادی و آرامش من است که در آن به تناوب به چگونگی و حل شادی ،آرامش و بهترزیستن درزندگی می پردازم.

دنیا را جای بهتری برای زیستن کنیم (پروژه شادی عالیس)

این وبلاگ پروژه شادی و آرامش من است که در آن به تناوب به چگونگی و حل شادی ،آرامش و بهترزیستن درزندگی می پردازم.

چله گیری من

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تله ی خشم-96/2/28

یک درس مهمی که من از جریان گوشی ام گرفتم این بود که: در تله عصبانیت نیفتم.

وقتی مساله ای پیش می آید و دو نفر یا بیشتر عصبانی می شوند :

-حرف هایی که گفته می شود از روی خشم است و ذره ای در آن منطق وجود ندارد.

-حرف  هایی می شنوم که خوشایندم نیست.هر چقدر هم طرف من در خشم گفته باشد اما در ذهن من شاید بماند و حس بدی ایجاد می کند.

-حرف هایی می زنم که ممکن است از سر خشم از دهنم بپرد یا در گرماگرم بحث، رازی، سری و چیز مگویی را بگویم که دردسر بعدی ام بشود.

-99 درصد حرفهایی که در خشم گفته می شود بعدا هم پشیمان می شوی از گفتن شان هم پشیمانت می کنند.

-در خشم اصلا زبان به حرف خوش نمی چرخد و حتی حرف ساده هم با کنایه و ناراحتی و تلخ گفته می شود.

برای این همه تلخی ناشی از گفتمان هنگام خشم، من تصمیم گرفتم که سعی کنم خودم را کنترل کنم و تا جایی که می شود در خشم با کسی وارد گفتمان نشوم.



موارد حساسیت ذهنی من

یک از مواردی که سریه ذهن منو به هم می ریزه و معده ام رو به عصیان می کشه

حساسیت های گاهی من به امر نظافت  و جمع جوری اتاقمه. یعنی یهو گاهی میگم دلم میخاد هیچی نباشه تو اتاقم - دورم هیچی نباشه

با اینکه اتاقم خییییییییییلی مرتبه ولی چون انباری نداریم و همه چیزم داخلشه و خوبه

یا وقتی که قراره چند تا کار انجام بدهم و اون کارها رو توی ذهنم هی مرور میکنم

یا از کسی دلخورم و توی ذهنم راجب مساله تحلیل میکنم. قشنگ انگار دعوای حضوریه و بهم میریزم

اینقد که این  موارد منو بهم میریزن مثلا خود جریانات اخیر بهم نریخته

باید سعی در اصلاحش کنم....

-مهم نیست اتاق شلوغه-مهم اینه مرتبه

-مهم نیست کلی وسیله دارم همشون لازمم میشن

-حیف خود آدم و سلامتیش نیست که بخای یکی رو قانع کنی که حق با تویه یا چرا اشتباه کرده؟


بی خیالی

به قول دوستم

هنوزم "بی خیالی" بهترین درمانه

نذرهای من-96/2/25

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یکشنبه 96/02/24 وقت کشی

-دیشب فکر کردم دیدم چقد وقت به بطالت میره سر هیچ و پوچ...تلگرامی که جز فتنه و آسیب چیزی نداره..وسایل الکتریکی که فقط هزینه و دردسر هستند...

باید وقت را آزاد کرد تا موفق شد....

-بعد اینکه این مهمه با کی باشی و حرف بزنی...جای کوچیک آدم رو کوچیک میکنه تا توش جا شی و آدمهای کوچیک تو رو پایین می کشن تا هم سطح خودشون بشی

به نظرم اگر بخای تغییر کنی،  هستی کمکت می کنه و خدا باهات هست

96/2/24 یکشنبه- مرض تعلل

یک کتاب خریدم به نام "یافتن زمانی برای آرامش"  سال 89

حساب کردم اگر من سالی 70 صفحه ترجمه می کردم الان تمام شده بود.ازین دست امور توی زندگی من زیاده.مثلا رمان نوجوانی که خرداد پارسال چند صفحه نوشتم و کنارش گذاشتم.اگر روزی 1 صفحه نوشته بودم الان کلا تمام شده بود...رمانی که چند ماهه قراره بنویسم ....ورزشی که باید هر روز انجام بدم...

کلا هم اول کاری پرشورم و ادامه اش شل میشم...مث همین وبلاگ.از دیروز کلی نوشتم...یهو وسطاش شل میشم.باید تمرین کنم .تمرین ادامه دادن


تامل: باید ی کاری کنم که این مرض تعلل رو کم کنم.

یکشنبه96/2/24 رویاهای بزرگ

یعنی به نظرم وقتی آدم تصمیم به تغییر می گیرد تمام کائنات دست به دست هم می دهند و هم مشکلات هم خوشیها برای رسیدن و رشدت گام برمی دارند.

دیشب تصادفا با ملیحه صحبت کردم. چیزهای جدید فهمیدم و نکته های نابی آموختم. او رویاهای بزرگ داشته و واقققعا خواسته تا به آن تعلق گرفته است.عکس خانه رویایی اش روی دسک تابش بوده و هر روز ماه ها مشخصات همسرش رو نوشته و هر روز حدیث کسا خونده و زیارت عاشورا با تمام صدبار لعنش....گریه کردن زیر بارون و از خدا خواستن....نذر کردن....الان هم بهترین گزینه ها نصیبش  شده...ی شوهر خوب و صبور. بسیاااااااااااار پولدار.خانه بیست .بقول خودش ماشینش از استادهاش بهتره.چون واقعا صمیمانه خواسته است و به آن رسیده.جالب ترینش این بود که دوست داشته عروس رفسنجانی باشه...یعنی خدای اعتماد به نفس!!!!!!!!!!!

و من به نتایج گهرباری رسیدم:

-من خیللللی اعتماد به نفسم پایینه .برای همین می افتم در مدار رابطه های دوزاری.اگر من بدانم کیم، شانم چیست به آدم های دوزاری محل نمیدم.

-من از تغییر می ترسم.از اینکه انتقالی بگیرم و تنها باشم می ترسم.ملیح گفت تغییر رویه بده!

-من مغرورم. حتی در دعا کردن.من هیچوقت با زاری و اشک چیزی از خدا نخاستم و این خیلی بده.

-من خیلی وقتم رو بیهوده هدر میدهم. این تلگرام وقت خور...

-دنیای مجازی من را اسیر کرده است.اصلا اگر نت نباشد و تلگرام، چه اتفاقی می افتد؟

شنبه 23/2/96

من بقول دوستم همیشه با این دنیای الکتریکی درگیرم. گوشی گلکسی ام سیم نمی خواند. گوشی نوکیا درش خراب است. گوشی جدیدم رابط می خواست و باز خوب بود داشتم. یک سه راهی دیروز خریدم برای وقتی که نیاز به پریز دارم همزمان برای لبتابو گوشی و ...سیم کارتهای ایرانسلم را پیدا نمی کنم.یک رم 2 گیگم دیگر باز نمی شود.باطری لبتابم خراب است و .....هر جقد سعی میکنم  اینها را به سامان برسانم نمی شود که نمی شود....

2 تا فلش دارم. گوشی سونی ال باطری اش خراب است....الان تفکیک وسایل کردم.

یکی از مواردی که به شادی من می افزاید این است که خیالم از جانب وسایل و مرتب بودن اتاقم راحت باشد و بدانم هر چیز کجا هست. هر چند این همواره میسر نیست و من همیشه چیزی دارم که ندانم کجاست.

تامل: باید منظم باشم و هر وسیله را سر جای خودش قرار بدهم تا آرامش و شادی داشته باشم.